نور علي برومند در سال 1285 شمسي در تهران متولد شد. پدرش ميرزا
عبدالوهاب خان بود.نور علي بيش از سيزده سال نداشت كه وارد كار موسيقي و
اصولا علاقمند به آن شد، لذا ابتدا نزد درويش خان رفت و نزد آن استاد كار
كرد(ابتدا تنبک و سپس تار را از ایشان فراگرفت.)،سپس براي ادامه ي تحصيل در سن هجده سالگی روانه آلمان شد(او از خالقی اجازه می گیرد که سه تاری را همراه خود به اروپا ببرد_نهایت احترام و ادب به هنرمند و نهایت عشق به موسیقی_)
برومند
در آلمان تحصیل میکرد وی به موسیقی غربی نیز علاقه مند شد ودر مدت دو سال
پیانو را فرا گرفت و تمام این کارها را تا بیست و دو سالگی انجام داد. وی
در این مدت زبان آلمانی را هم فراگرفت. برومند پس ازشش سال تحصیل در رشته
پزشکی(در سال آخر دانشکده ی پزشکی) وبازگشت از آلمان و درگذشت درویش خان ،
نزد موسی معروفی نت نویسی را فراگرفت.متاسفانه وی در حادثه ای(افتادن از
روی اسب) به آسیب چشم مبتلا شد و پس از دو سال معالجه بی نتیجه در سوئیس ،
عاقبت بینایی خود را از دست داد. برومند در وصف حال خود در این ایام یک
بیت شعر می سراید که خون از چشم همه عاشقان موسیقی روان میکند.
مارا زدیده هیچ به جزاشک بهره نیست وین بهره بس زدیده که باآن توان گریست
برومند
زبان آلمانی را هم تدریس کرد و سه تار و تار را از صبا و فروتن آموخت.این
چهره درخشان، سبک جدید و بدیعی در سه تار نوازی پدید آورد که هم اکنون هم
مورد استفاده اساتید و هنرمندان قرار می گیرد. وی علاوه بر آن در تنبک هم شیوه ای نو و منحصر به فرد داشت تا به آنجا که عارف قزوینی دستان او را بوسیده است.
وی
نزد حبیب سماعی ، سنتور وتمام ردیفها و ظرایف و ریزه کاری های این ساز
راهم فرا گرفت . متاسفانه این استاد به تمام معنا ، به دلیل نابینایی، کمتر
سنتور می نواخت . ولی در نواختن سنتور در همین حالت هم چیرگی خاص داشت.
سپس
يك دوره ي كامل رديف آقا ميرزا عبداله را در مدت 12 سال از اسماعيل
قهرماني فرا گرفت و ضمن كار، رديف ها را با اجراي اسماعيل خان بر روي نوار
ضبط كرد كه گنجينه يي از موسيقي سنتي و اصيل ايراني است.حافظه ي او بي نظير
بود وهمه ي گوشه ها را از حفظ داشت. به غير از اسماعيل خان با ساير موسيقي
دانان بزرگ نيز همواره رفت وآمد داشت(همچون سماع حضور استاد سنتور،حسین
خان اسماعیل زاده استاد کمانچه و سید حسن طاهر زاده استاد آواز) وهمه عمر خود را به مباحثه و مطالعه در محضر استادان موسيقي و موسيقي شناسان گذراند.
وی، گردآورندهٔ ردیف میرزا عبدالله از روی روایت اسماعیل قهرمانی (ردیف میرزا عبدالله به روایت وی ضبط گردیدهاست)، ردیف آوازی از روی روايت سیدحسین طاهرزاده و شیوههای اجرا برگرفته از درويش خان است.
نور علي خان برومند اولين استاد گروه موسيقي دانشگاه تهرا ن بود و رديف آقا
ميرزا عبداله را در رشته مو سيقي ايراني دانشگاه تعليم داد.اهميت كارش در
اين بود كه علاوه بر اطلاع كامل از رديف ،همه ي سازهاي اساسي ايراني را در حد كامل مي نواخت .وي در نواختن سنتور و سه تار و ضرب استاد بود و با نواختن ويو لون و كمانچه نيز آشنايي داشت.در مدت شش سالي كه از تا سيس رشته ي موسيقي دانشگاه مي گذشت برومند توانسته
بود عده يي از جوانان با استعداد را به رديف موسيقي ايراني آشنا سازد.
چنان كه هم اكنون در بين جواناني كه تا چندي پيش نه تنها متوجه اهميت رديف موسيقي اصيل وسنتي نبودند بلكه به اقتضاي روح غربزدگي ، با
آن دشمني هم مي كردند:عده ي زيادي از آنها با رديفهاي موسيقي سنتي ايران
آشنا گرديدند و مهمتر اين كه بعد از پايان تحصيل در دانشگاه نيز دست از كار موسيقي نكشيدند وبا شورو شوق اميد بخشي به تكميل معلومات خود در رديفها پرداختند و هر كدام از اين شاگردان ،خود معلماني فهيم و كوشا در رشته ي موسيقي شدند.
وی استاد بسیاری از نوازندگان و خوانندگان موسیقی ایرانی، از جمله محمدرضا شجریان، پریسا، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، داریوش طلایی، مجید کیانی، جلال ذوالفنون، ناصر فرهنگفر و رضوی سروستانی بودهاست.
نور
علي خان برومند در سال 1355 چشم از اين جهان بي بنيان فرو بست ، خدمات
ارزنده و بزرگ او به موسيقي سنتي ايران و تربيت جوانان در اين هنر، براي
هميشه به ياد هنر دوستان و موسيقي ايران جاودان خواهد ماند، روانش شاد.
به نقل از:
بیوگرافی استاد حبیب سماعی:
پدر
حبيب يكي از معروفترين موسيقي دانهاي دوره ناصرالدين شاه بود كه از
استادان زبردست زمان به شمار مي رفت و ملقب به « سماع حضور » بود اين استاد
بزرگوار از شاگردان « محمد صادق خان رئيس » نوازنده نامي سنتور بود ، سماع
حضور مردي بود قوي بنيه و ورزشكار كه عمر دراز يافت و پسربزرگ خود حبيب را
از سن چهار سالگي به موسيقي آشنا كرد.لازم به ذکر است که پدر بزرگ حبيب
سماعي، ميرزا غلامحسين نیز از نوازندههاي ساز كمانچه بود كه خود در
ساخت ساز كمانچه تبحر داشت. حبيب چهار ساله وقتي پدرش در مجالس سنتور مي
زد با دستهاي كوچك خود ضرب مي گرفت و چون نمي توانست تنبك را در بغل گيرد
ضرب را روي بالش مي گذارد با اين ترتيب يكي از مهمترين مباني اوليه موسيقي
يعني وزن را در اوان كودكي بخوبي فرا گرفت و اين تشخيص و آشنايي او به وزن ،
بعدها در ساز او اثر مهم داشت .حبيب در شش سالگي به خوبي در پاي سنتور
سماع حضور ضرب مي گرفت. سپس پدرش او را به نواختن سنتور آشنا كرد و تمام
كوشش خود را در تعايم او به كار برد به طوريكه در ده سالگي ساز حبيب كاملا
شنيدني بود و مورد تحسين استادان فن ممانند نايب السلطنه ني زن و ميرزا
حسينقلي قرار گرفت . حبيب مي گفت وقتي در سن دوازده سالگي ساز خود را با
استادان معروف زمان هم كوك مي كرد و مي نواخت مورد شگفتي بود و حتي يكي از
نوازندگان مشهور آن عصر روزي به سماع حضور گفت : « تو دو گرز چوبي به دست
اين طفل داده يي كه به مغز من بكوبد و مرا عاجز كند ». «گويند هنگامي كه
حبيب كوچك مشغول نواختن بود پدرش مضراب سنتور را به انگشتان نوازنده
خردسال ميزد و اشتباهاتش را تذكر ميداد... ميگفت بايد آنقدر سعي
كند تا خوب بنوازد زيرا اوست كه تنها يادگار پدر خواهد بود.»در
نهايت اگر بخواهيم از ميزان تسلط و مقام هنري حبيب سخن بگوييم به جاست كه
اين سخن را از نور علي برومند كه خود استاد مسلم موسيقي ايراني و از
شاگردان و معاشران حبيب سماعي است نقل كنيم، وي ميگويد: «هر وقت در
مجلسي گفته ميشد حبيب هم هست، يعني كه مجلس با شكوهي است... او در يك شب
يك بار بيشتر ساز نميزد و هر بار نواختن ساز او سه ربع ساعت طول
ميكشيد. اين كه برايتان ميگويم افسانه يا قصه نيست، در زمان نواختن
حبيب، اشخاص به هر حالتي كه بودند باقي ميماندند و يك حركت ساده نيز
نميكردند. بارها شاهد بودم كه اگر كسي دست بر زير چانه گذاشته بود،
در همه مدت به همين حالت باقي ميماند... بيشتر خوانندهها جرأت
نميكردند در زمان زدن او آواز بخوانند. يك بار خوانندهاي در مجلس
او شروع به خواندن كرد، حبيب كه نميخواست او بخواند چنان سازي نواخت كه
خواننده بياختيار دهان را بست.»حبیب به سبک قدما و با مضراب بدون نمد
(لخت) می نواخت. مضرابها شفاف و ریزها حساب شده و پر قدرت و با حالت
بود.حبیب سماعی در موسیقی ایرانی ده دستگاه با عناوین خاص قایل بود که
عبارتند از:1. دستگاه نوا - دستگاه طرز تجنیس 2. دوگاه 3.
بیوتات 4. همایون 5. شور 6. سوز و گداز 7.
رهاب 8. پنج گاه 9. سه گاه و چهارگاه 10.
ماهور که امروزه اساتید فن آنها را بصورت هفت دستگاه درآورده اند.سماع حضور
در اواخر عمر با خانواده خود به مشهد رفت و در جوار حضرت رضا ( ع ) معتكف
شد . حبيب نيز در اين مسافرت همراه بود و سنتور او در مشهد شهرت يافت و
طولي نكشيد كه لباس نظام علاقه حبيب را به خود جلب كرد و به خدمت ارتش در
آمد . حبيب عشق فراواني به پوشيدن لباس نظام داشت و تا پايان عمر با اين كه
شهرت او به ساز موسيقي بود خدمت نظام را ترك نكرد .حبيب پس از انتقال از
مشهد به تهران به راهنمايي دوست هنرمند خود آقاي ابوالحسن صبا آگهي به
روزنامه داد و كلاس سنتور افتتاح كرد و علاقمندان را براي فراگرفتن اين ساز
دعوت نمود ولي چون اين ساز مهجور مانده بود استقبال زيادي از او نكردند .
البته بايد گفت كه اگر برخي هم استقبال كردند وضع تدريس سماعي براي همه كس
قابل تحمل نبود .درواقع : «شيوه تدريس حبيب زندهتر، زيباتر و حساستر
از سبكهاي ديگر بود زيرا رديف مدّوني را تدريس نميكرد. هربار هنگام
تدريس ميآفريد و ميآموخت. با اين روش كار تدريس را براي خود دشوار
ميكرد و براي شاگردانش دشوارتر، حبيب شاگرداني را كه احساس ميكرد
ميخواهند موسيقي را به شيوه عامهپسند بكشانند با تندي از مكتب خود
ميراند. »وي از الگو يا طرح درس مشخص يا از پيش تعيين شدهاي پيروي
نميكرد. در هر جلسه آنچه را كه اقتضاي حالش بود درس ميداد و اين
كار را براي شاگرد بسيار دشوار ميكرد. شاگردان نميتوانستند زياد با
او دوام بياورند و پراكنده ميشدند. با اين حال، آنهايي كه
ميماندند و با او كار ميكردند گاه ديگر به سبب فراگيري سنتور به
حضورش نميرفتند بلكه بيشتر به دليل دوستيشان با وي در منزلش حضور
مييافتند. گرچه در ظاهر اين شيوه كار حبيب نميتوانست نتايج قابل توجهي
بهمراه داشته باشد، اما در عمل شاگردان اندك او چنان موسيقي حبيب
سماعي را درك كردند كه بعدها در حياتساز سنتور و مكتب حبيب سماعي
تاثير فراوان گذاشتند. نورعلي برومند در اين باره گفته است: «اكثراً
[شاگردان حبيب] بيش از 7 ماه دوام نميآوردند و شاگردان 7 ماهي حبيب
نميتوانند مدعي شاگردي او باشند.»بنابراین شاگردي مي توانست از او
استفاده كند كه خيلي حوصله به خرج بدهد و عاشق اين فن باشد و چون داوطلبان
فراگرفتن موسيقي معمولا پشت كار زيادي ندارند تنها بعدها سه نفر كه علاوه
بر جنبه استاد و شاگردي با حبيب دوست شدند توانستند از او استفاده كنند و
حبيب هم هميشه اين سه نفر را شاگرد خود مي دانست . اين سه تن كه عشق مفرطي
به فرا گرفتن سنتور داشتند تمام ناملايمات را تحمل مي كردند و هر چه حبيب
مي خواست آماده مي كرد مي ساختند شايد پس از چند جلسه مضرابي از استاد خود
فرا گيرند ولي چون هيچ كدام كار منحصر به فردشان موسيقي نبود و گرفتاريهاي
ديگري نيز داشتند هيچ وقت خود را به نام نوازنده سنتور معرفي نكردند ، تنها
به صرف عشق و علاقه سنتور مي زدند. حبيب خود هميشه مي گفت : « فقط مهندس
قباد ظفر و مرتضي عبدالرسولي و نور علي برومند شاگردان واقعي من هستند كه
حوصله به خرج مي دهند و ابراز علاقه مي نمايند و گرنه ديگران فقط هوس
نواختن سنتور دارند و جز مدت كوتاهي با من كار نمي كنند و هنوز چيزي فرا
نگرفته مجلس درس را ترك مي گويند ».
مرحوم قباد ظفر و مرحوم مرتضي عبدالرسولي نوازندگان حرفهاي سنتور
نبودند اما با شيوه و مكتب حبيب آشنايي بسيار دقيق داشتند. مرتضي
عبدالرسولي كه خوشنويس هم بود پس از درگذشت حبيب دست به ساز نبرد و
قباد ظفر هم چون يك مهندس معمار برجسته بود بيشتر به فعاليتهاي ديگر
ميپرداخت. اما برخي از نوازندگان سنتور اين دو شاگرد حبيب سماعي را
در زمان حياتشان يافته و نزد آنها به ارائه كار پرداختند و اجراهايي
چند از ايشان را ضبط كردند. مرحوم مهدي ناظمي، كه بيشتر او را به عنوان
برجستهترين سازنده ساز سنتور ميشناسند نيز شاگرد حبيب بود و به
دلايلي چند بيش از نوازندگي، به ساخت اين ساز رو ميآورد. ساخت سنتور
در زمان حيات حبيب سماعي از رونق افتاده و رو به فراموشي ميرفت. بيشتر
سنتورها يا قديمي بودند و يا كيفيت مطلوب را نداشتند. اين حبيب سماعي
بود كه شاگرد و دوست خود مهدي ناظمي را در ساخت سنتور و رسيدن به
صدايي مطلوب در آن راهنمايي ميكرد و ناظمي نيز با جديت و حوصله مثال
زدني و پشتكار فراوان تا سالها پس از درگذشت حبيب به ساخت سنتور ادامه
داد و بهترين سنتورها را در دوره معاصر ساخت.و اما ابوالحسن خان صبا
نيز توانست در محضر حبيب سماعي با سبك و شيوه او آشنا شود و با توجه به
آنكه خود نوازنده سهتار، آگاه به موسيقي ايراني و شاگرد استادان
قديمي از جمله علي اكبر شاهي بود، موفق شد دوره رديف سنتور را تهيه و
مكتوب كند كه در آن بيشتر مضراب گذاريها با توجه به شيوه حبيب سماعي ثبت
شدهاند و قطعاتي چند از چهار مضرابهاي حبيب نيز در اين كتاب به ثبت
رسيدهاند. صبا در محضر حبيب نشست و آنچه را كه توانست، از خود حبيب و
برخي از شاگردان حبيب گردآوري و به نت درآورد. مرحوم حسين صبا در مجله
موسيقي مخصوص صبا درباره اين رديف مكتوب مينويسد: «آواز سهگاه را به
گونه تدريس مرحوم سماعي و آواز شور را از روي رديف ميرزا حسينقلي و
مضرابهايي از حبيب تنظيم نمود و در اسفند 1328 موفق شد نخستين رديف
سنتور را منتشر نمايد.سپس كتاب رديف دوم را كه شامل آوازهاي بياتترك،
ابوعطا، افشاري و دشتي است، نوشت كه در ابتداي هر آواز چهار مضرابي بر
مبناي پايههاي قديمي سنتور آمده است كه ملوديهاي آنها را خود صبا
تهيه كرد كه به غير از چهار مضرابهاي ابوعطا و حجاز كه در صفحه مرحوم
حبيب و پروانه ضبط بود. از كتاب سوم فقط دستگاه چهارگاه از سماعي است و
متعلق به تكنيك سنتور است و همايون نيز از يكي از شاگردان قديمي مرحوم
حبيب گرفته شده، ديگر آواز اصفهان كه تا حدودي ملوديهاي مرحوم سماعي
در آن به چشم ميخورد و همچنين ماهور در كتاب چهارم كه بيشتر بوي سه تار
استاد [صبا] را ميدهد تا سنتور.»شاگردان حبيب به خصوص مرحوم برومند و
صبا، هركدام به نوعي شيوه حبيب را تداوم دادند بهطوري كه امروز يكي
از قديميترين رديفهاي مكتوب همان رديف سنتور صبا در چهار جلد است.
حاصل 12سال شاگردي و دوستي مرحوم برومند با حبيب سماعي نيز بعدها،
سالها پس از درگذشت حبيب، در دانشگاه تهران و مركز حقظ و اشاعه موسيقي
به كسي منتقل شد كه شيفته صداي سنتور سماعي بود، يعني مجيد كياني كه به
مدت 8 سال در محضر استاد برومند مضرابهاي حبيب سماعي را فرا گرفت و
سپس خود در دانشگاه تهران و كلاسهاي خصوصي درس رديف كه بهطور پيوسته
از سال 1358 تاكنون در ايران تداوم داشته، به انتقال سينه به سينه آنها
پرداخت.
با عرض سلام خدمت یکایک دوستان و سروران گرامی. هدف این حقیر از ایجاد این وبلاگ بسط و نشر موسیقی دستگاهی ایران زمین میباشد.امید است که ان شاالله حق مطلب در حوزه موسیقی ردیف و دستگاهی ادا شود.
ترک استثنا مرادم قسوتیست نی همی گفتن که عارض حالتیست ای بسا ناورده استثنا بگفت جان او با جان استثناست جفت
|